نیمه گمشده
~~~~~~~
نیمه گمشده ام هست عزیز جانم
نیمه کامل شده اوهست تمام جانم
•
او ز آبان و دلش رحم و زاحساس پر است
من زمردادم و از سوز جگر نالانم
•
عهد بستیم به محضر من و او ما بشویم
تا زمانی که بمیرم به سر پیمانم
•
او سهیلی است که افتاد به چاه دل من
زین سبب گشته گران در همه جا انبانم
•
او برایم سه عدد دسته گل آورده وجود
هرسه گل هدیه بداده به من آن ریحانم
•
هدیه ای لایق او نیست که تقدیم کنم
من به انصاف به او هدیه دهم چشمانم
•
به امیدی که با هم برویم طول مسیر
او اول همسفرم بوده و او هم بدهد پایانم
•
گر نصیبم بشود باغ بهشت دور از او
هیچ لذت نبرم فکر کنم زندانم
•••
حاج اکبری