چه خورشیدی فروغش گشته تابان
چه ماهی می درخشد ماه کنعان
عجب نوری منور هست اینجا
عجب شهزاده ای گردیده مهمان
محمد نام هم نام پیامبر
که جان بخشیده اودر راه ایمان
برای یاری شاه خراسان
علی موسی رضا سلطان خوبان
جدا گردید از مأوا و منزل
روان گردید سمت ملک ایران
شهادت را به جان دل پذیرفت
به دریا زد ودریا گشت طوفان
به روستای بناری گشته مدفون
شه والا مقام مجذور انسان
خصالش نیک این فرزند زهرا
شده سرچشمه نیکی و احسان
سخاوت دارد از اندازه بیرون
بود دریای رحمت همچو باران
کراماتش فراوان نقل گشته
همه سختی مردم کرده آسان
وجودش باعث کثرت به روزی
ملاقاتش شفای درد پنهان
تمام رفتگان اندر جوارش
منعم می شوند از لطف یزدان
اگر درمانده هستی امتحان کن
دخیلی بند بر دیوار ایشان
سفارش میکنم هرجا که هستی
دلت راهی بکن این سمت میدان
قیامت چون شود آینده برپا
شفیعت میشود در روز پایان