[ کلاه ]
<><><>
رفتم به دادگاه شاید به اشتباه
دیدم نشسته اند مجرم و بی گناه
دائم شلوغ بود راهروی دادگاه
صبح علی الطلوع پایان شامگاه
گفتم به حاضرین این صف برای چیست
گفتا که شاکی اند از دست این کلاه
شاکی کلاه را از سر ربوده بود
بر سر نهاده بود آن دیگری کلاه
برخی کلاهشان رفته بودتا دوگوش
برخی گشاد بود از برایشان کلاه
آنکس که می نهد طرف کلاه کج
باید بیاورد عذری به پیشگاه
قاضی کلاه خود بالا گذاشته بود
شاهد کلاه را آورده بود گواه
از قدرت کلاه در یک شبانه روز
موها شود سپید روزت شود سیاه
فرقی نمی کند برداری و بنی
مجرم تویی ولی عامل بود کلاه
هر کس کلاه داشت بی سر کلاه نیست
سر که باشد به بدن پیدا میشود کلاه
،،، حاج اکبری،،،