قالب شعر: ترجیع بند
وعده صادق
◇ ◇ ◇
پنبه بشد آن رشته که رشتیم،،چون نان برشته
•
برداشت کنیم عاقبت آن چیز که کِشته،،جز باد نکِشته
•
گفتی که دوران بزن در رو گذشته،،چندی نگذشته
•
جِر خورد در از پاشنه در رفت،،دیدی زد و در رفت
●
هر آمدنی را به جهان آخر سر شد،،هنگام سفر شد
•
عقرب ز سر کینه خود دور قمر شد،،پنهان ز نظر شد
•
سرمایه این مملکت از پیش
هدر شد،،خاری به بَصر شد
•
مَتنش بکشید حاشیه در رفت،،دیدی زد و در رفت
●
تا کی بنشینیم که این باغ بَر آرد،، و پاییز سرآید
•
دیریست ندیدیم که بلبل بسراید،، خاموش نشاید
•
تا کی بگوییم که این جمعه بیاید،، این غصه سرآید
•
صبرم به سر و حوصله سر رفت،،دیدی زد و در رفت
●
هی وعده بدادیم که دستیم به ماشه،،اغراق نباشه
•
حیفا و تل آویو بخشکیم ز ریشه،، اینطور نمیشه
•
شیران سلحشور درآیند ز بیشه،، مانند همیشه
•
درها ببستیم ولی اَنگِله در رفت،،دیدی زد و در رفت
●
پرپر شد وخونین شده صد لاله عاشق،، چون برگ شقایق
•
سروان تنومند به فِتادست سَرادِق ،، فرمانده لایق
•
ما منتظریم تا بشود وعده صادق،، با موشک و قایق
•
زائو نزائید بچه، قابله در رفت،،دیدی زد و در رفت
●
وقت است که از پرده در آیی،، ای حجت غایب
•
تو مُنتقِم خون تمام شهدایی،، ای انجم ثاقِب
•
خواهیم که پایان شود آن قوم کَذایی،،در لیل رَغایب
•
پایش بشکانیم گر انگشت بدر رفت،،دیدی زد ودر رفت
●●●
۲۳ خرداد۱۴۰۴،
حاج اکبری