میگویند: «آب دریا را نتوان کشید.»
_ میگویم: میتوان؛ امّا، با پیمانهی لبریزِ جان!
_ میگویند: «آب دریا را به قدر تشنگی بتوان چشید.»
_ میگویم: میتوان دریا؛ دریا، محبّت نوشید؛ امّا، سیراب نشد؛ زیرا، محبّت، دریاییست بیپایان؛ که تشنه را سیراب نمیسازد؛ تشنهتر میسازد؛ هم از این روی است؛ که میگویند:
«هر بوسهی تو، تشنهی بوسِ دگرم کرد…»
زهرا حکیمی بافقی (کتاب صدای پای احساس)