سر زدی با پای قلبت، بر دلِ حسّاسِ من
آبیِ مهرت شده، همچون نهالِ یاسِ من
قیمتی هست عشقمانو، قدر میداند دلم
مهربانیِ تو گشته، بهترین الماسِ من
ثبت شد تصویر تو، در قابِ نابِ عاشقی
بهترین سوژه تو هستی و بهین عکّاسِ من
لحظه لحظه، در دلم جا دادمت؛ چون دل شدی
قلبِ پرمهرت شده، تکبرگهای، از آسِ من
صفحهی شطرنجِ دل، شاهِ رخت را، میتپد
نقشِ مهرت را ببین افتاده خود، در تاسِ من
تو، کماندارِ تمامِ مرز، مرزِ جان شدی
آرشی؛ با دل گرفتی، کشورِ احساسِ من
زنده میماند دلم، با عشقِ تو؛ با من بمان
آبِ خضریّو شدی، هر لحظه چون، الیاسِ من
زهرا حکیمی بافقی، کتاب نوای احساس.