مینویسم، «عشق» را در دفترم
با نگاهِ خیسِ چشمان ترم
مینویسم؛ مینویسم، همچنان
از: گلِ عشقی که آمد در برم
از: لبو، آغوش یار و، از: «عطش»
از: تبِ احساس پرشور و، شرم
حیف؛ هجران رخش، افسردهو
ناتوانم کرده؛ بی بال و، پرم!
کاش؛ یارم، از سفر، برگردد و
شورشی دیگر بگیرد، باورم!
کاش؛ بهتر میشد احوال دلم
با نگاه پرشرار دلبرم!
بوسهباران میشد از: لبهای یار
گل به گل، اندام دل؛ سرتاسرم!
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
کتاب: آوای احساس
فایل ارسالی صدا:
برشی از شعرخوانی در چهارمین همایش کشوری دل عالم کرمان، مردادماه ۹۷.