قالب شعر: چهار پاره
منتظر بودم بیاید، در تمامِ جمعههایم
منتظر هستم کماکان؛ با دو چشمِ مانده در راه
گاهیاصلا، خواب دیدم، آمده؛ وقتی گشودم
دیده را، دیدم که انگاری شده، سهمِ دلم، آه
.
ماهِ رخسارش چو پنهان شد میانِ هالهی آه
با تبِ آیاتِ دل، خواندم نمازی؛ تا دوباره
آید و، حسّ مرا درگیرِ رویایش نماید
چشمکِ زیبای خود، بر دل زند؛ چونان ستاره
.
از ستاره؛ تا طلوعِ آفتابِ زندگانی
میتراود مهرِ نابش، در سراپای زمانه
از پگاهان؛ تا دلِ شبهای محوِ انتظارش
میشکوفد نرگسینِ سینههامان؛ پُربهانه
.
کاشکی، آید؛ بگیرد خستگی را از نهانو
با طلوعِ مهرِ خود سازد منوّر، این جهان را
از دلِ دنیا بگیرد، التهابِ زخمها وُ
بسترِ عدلِ عظیمِ خود کند، پهنای دنیا
.
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب ترنّم احساس.
آوا: علی اصغر صحرایی.