به نام یگانهسرایندهی دیوان آفرینش
.
در دل آمد تو را بخواهم با
شورشی جنسِ وسعتِ رویا
بستری پهن کرده نبضم تا
از همآغوشیات بگیرد نا
شورشی جنسِ وسعتِ رویا
بستری پهن کرده نبضم تا
از همآغوشیات بگیرد نا
«تو»، همه، شعرِ حسبرانگیزی
در رگت، جوششِ جنون جاریست
اصلِ دیوانِ نابِ جان هستی
با تو هستم، تپشزنی شیدا
در رگت، جوششِ جنون جاریست
اصلِ دیوانِ نابِ جان هستی
با تو هستم، تپشزنی شیدا
همدمِ شعرِ من شدی حالا
حالم از بودنت دگر خوب است
بیگمان تا تو در دلم هستی
هستیام میشود جنونافزا
حالم از بودنت دگر خوب است
بیگمان تا تو در دلم هستی
هستیام میشود جنونافزا
با تبِ نابِ لحظهپردازی
شعرمندی، برای احساسم
شکر گویم خدای را؛ زیرا
همسخن با دلم شدی؛ جانا
شعرمندی، برای احساسم
شکر گویم خدای را؛ زیرا
همسخن با دلم شدی؛ جانا
گرچه دستم نمیرسد تا سر
بر شبستانِ مهر بگذارم
چون نمِ عاطفه، به سر دارم
با دلم میشوم تو را دارا
بر شبستانِ مهر بگذارم
چون نمِ عاطفه، به سر دارم
با دلم میشوم تو را دارا
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)