ماه صیام
من بوسه از او خواستم و گفت ؛ اذان است
گفتم بده بوسه که دلم در هیجان است
گفتا که دهان بسته شده بوسه چه خواهی؟
گفتم زلبت ،گفت نگو لعل گران است
گفتم که دو ابروی کمان چله نمودی
تیری زده ای بر دل عاشق چه گمان است؟
گفتا که ندانی تو که در ماه صیامی
انگار نه انگار که ماه رمضان است
گفتم که ز لعل لب تو روزه شد افطار
این منع تو از عشق ، یقین کفر عیان است
گفتا که تو در خواب فرو رفته ندانی
گفتم بخدا دل پیِ این خواب گران است
از عشق بجز دیده ی تر هیچ ندیدیم
آرامش جان است ولی خصم روان است
دیده نشود زخم به چاقوی محبّت،
این فتنه ی عشقَ است که در پرده نهان است
#نسرین_حسینی