ساحل جان
مستى که به جز خنده و شادی نچشيده
کى درک کند از من جزگريه نديده؟
ازيک دل خونخورده پرغم چه بفهمد؟
قلبی که بجز غم به لبانش نرسیده
تامست به حبس من ديوانه دهدحکم
عمريست دلم در ره او جامه دريده
از مدعيان راز غم عشق نپرسید
از تيغ به دستان ِ فقط دست بريده
ماحق به توداديم وفقط ازتوسروديم
حلاج صفت خود سر دار تو خريده
اى نوش که خون دل من نوش تو، چنديست
بيمار تو از مرهم خوددست کشيده
يکبارهم اى ساحل جان با دل من باش
عمريست که چون موج به سوى تو دويده
#نسرین_حسینی
13/9/1401
19