گلپوش
تا بـه کـی گــل بـدهــد باغ گـل ِ پیـرهنم ؟
باز گلپــوش شـود سینــه ی خــونیـن تنم
خسته ام ، خسته تر از آن نخ سیگاری که
کنج لب هات و شدی بی خبر از سوختنم
داغ سهـراب وشـی خـون بـه دل زارم کرد
گـرچـه یک عمـر گمان بود کـه مـن تهمتنم
دل به باغ دل تو خوش شد از آن روزی که
آفتــــی بــر دل بــاغـــم زده ِ درد وطنـــم
غزل از عشق تو این گونه تغزل شده است
من همان شــاعـر خونیــن دل ِ خاک ِکهنم
#نسرین_حسینی
9/11/1403