فاصله
برگرد و بیا فاصله را یکسره بردار
من زنده به آنم، به همان لحظهٔ دیدار*
تا عشق هوای دل ما را بنویسد
در دفتر عشقم شده هی نام تو تکرار
غافل شدن از حال من غمزده تا کی؟
آواره شدم، بر سر من غم شده آوار
ای کاش نمی دیدم ازین فاصله تا تو
هرلحظه شده سد رهم سایه ی دیوار
رخصت بده پرواز کنم سوی نگاهت
تا بال ِ پریدن بدهد شوق تو اینبار
ای روی تو سرسبزترین باغ و بهارم
ای خیل خریدار تو صد کوچه و بازار
برگرد و بکش بر سر دل دست نوازش
تا مرگ نماندست مرا فرصت بسیار
#نسرین_حسینی
30/7/404
*امیر عباسیان


