خار تکراری
نمی رسد به سر این انتظار تکراری
نشسته بر دل خونخورده خار تکراری
سوار قایق دم کرده از مه ام اینجا
شکسته ساحل دل در حصار تکراری
پرست برکه ی قلبم از آسمان دوچشم
و چرخ ها زده ام بر مدار تکراری
زمان شعر و شعور و هوای شور غزل
قلم کشیده سرش را به دار تکراری
عجب دیار غریبی، عجب هوای بدی
گرفته شیشه ی دل را غبار تکراری
چقدروسوسه ام میکند طناب،ای دار!!
چرا که خسته ام از روزگار تکراری
دوباره رفته بهار و رسیده فصل خزان
صدای خش خش پاییز تار تکراری
نسرین_حسینی
5/6/1397