این جهان هم میرود از پیش چشم
چشم بگشائید، بر سودای خشم
این نصیحت نیست، بشنو از برَت
کین جهان خُشکد، چو برگان درخت
بذر عالَم را، تو از عالِم بگیر
او ندارد هیچ میلی در ضمیر
او به جز الله ندارد هیچ یار
او نخواهد هیچ یاری، در دیار
نطفه ات را، گر خودت نبوسته ای
از درون خویش، آگاه گشته ای
آنچه از بیرون میلت می کشد
از درونت باید این، دل می کشد
گر خودت را اصلحی سازی کنون
نیک باشد عاقبت، راحت بدون
مهدی صارمی نژاد