به «گاگریو»[1]قسم، بر مزار من تو بمان!
قسم به زلفِ دوتا سوگوار من تو بمان!
من آن شهاب پریشانمدارِ رفتنیام،
هلا ستارۀ دنبالهدار من تو بمان!
پر است چشم من از خیل ابرهای نبار
در این کویر عطش، چشمهسارِ من، تو بمان!
بهار کهنهفریبی است نوبهنو مکّار
خزانِ زخمی بیبرگوبار من تو بمان!
من از زمینۀ رنج و ترنج آمدهام
تو تاروپود منی، شاهکار من، تو بمان!
به هرزهگردیِ سیّارههای خسته قسم،
تو آفتابِ منی، بر مدار من تو بمان!
قرارِ موج به معنای مردن موج است؛
قرار اگر که منم، بیقرارِ من تو بمان!
درون آینهها جز غبار خاطره نیست،
به جان آینه، آیینهدار من تو بمان!
شرارههای من از خاک سرد بیزارند؛
شکوه صاعقۀ شعلهبار من، تو بمان!
کمی سکوت و کمی شمع، قانعم به همین[2]؛
به گاگریو قسم، بر مزار من تو بمان!
[1] گاگریوها سوگسرودههایی عامیانه (folk) هستند که زنان ایل بختیاری در مراسم سوگ یا بر سر گورِ متوفی میخوانند.
[2] حسین پناهی
چه مهمانان بیدردسری هستند مردگان. تنها به شمعی قانعاند و اندکی سکوت.