به آسمان نگاه کن، به کس ندارد ناز
به پهنه اش پرندگان، همیشه در پرواز
اگر گرفته ابر، روی شمس آن به دمی
گذر کند به نسیمی، که می شود دلباز
تو آسمانِ دِلم، منم همان غبار حریر
مگر نسیم محبت به سازدم دمساز
همیشه حرف ما برای حل مسئله بود
که بغض و کینه جای مهر را نگیرد باز
تو خنده رو تر از آنی که بشکنی دل را
کنون که دل بتو دادم، بیا بخوان آواز
بهانه شد سخنم تا ببویمت چون گل
به آسمان نگاه کن به کس ندارد ناز
سعادت کریمی


