روح باران
ای روح باران، دست من امسال خالی ست
احساس زیبا دیدنم، در خشکسالی ست
ای روح باران، عقدهها، ناگفته مانده
انگار گفتی: خانهات در این حوالی ست
تنها بیا، یک روز، با من مهربان باش!
زیباترین لحظههایم، پارسالی ست
نم نم، شکوفا کن، بهار خاطرم را
احساس من، آیینهی آشفته حالی ست
طوفانیام مثل سکوت غنچه، اما
آرامش ام، آرامش گلهای قالی ست
امروز اگر باغ نگاهم غنچهریز است
فردای من، تصویر یک باغ خیالی ست
پر کن فضای خانهام را با صدایت
ای روح باران، دفترم، امسال، خالی ست!
سیدعلی اصغرموسوی
چهارحد/1383


