-دوم-
مهربان ترینم
بازگردانم
بغضی عطشآلود
میدمد برین
نفسهای بُریده
میخواهم
از گوی آتشین سینهات باشم
قطرهای شیر
در سینها بمانم
….
بازگردان مرا ، مهربان
که دنیای آدمی
جِرم ِ جرمهایش
بر شانهام
جنایتیست
نابخشودنی
که؛
[ “خسارت ِ درد همان صدای جُرم است ” ]
دو
….
بازگردانم مادر
که چندی خاطرم
مُکدّر ست از ؛
تکرار ِ مُکررّات ّ دائم التکرار
که تکراری نمیشود
برای تناسخی تکراری
…
چ ِ
۹۹