مهندسی پرواز”
مهندسی کن پرواز را
کبوتر بال شکسته ام
آغاز را
بی تو راهی نیست
به سمت روشن شهر عشق
با لبان توام
مهر
مهرپرست من
نگو که توهم در این بی+آبان
در نی+زار جان
در آن روز روشن
که آیه های ماه شهر نازل شد
برزمین
پر+تو کشیدی
به بازه های طلاق
ای تلئلو همیشگی ام
که نور را پیوند با تاریکی مکرر نیست
ماهی
در آب این برکه ی خشکیده
گشته سراب
انگار ماهی مرده
در برکه ی آسمان
یا این تنگ سالخورده
یا سالی
سری به آن زده
گشته شباب
تا لمس کند فریاد زیر آب
آن زلال بدن شفاف
کبوتری بال شکسته در مهندسی اضلاع پرواز
پر+و+از آن درد دارد
میمیرد
پر باز کن با بوسه و رقص!
دیگر انگار کبوتری بال شکسته به آسمان پریده…