من
یک روز از همین روزها
درست در ساعتی که
فکرش را هم نمیکنی
خواهم رفت
و به ارث خواهم گذاشت
تمام لحظات پر از خاطرهام را برای تک تک
آن دقایق فارغ از احساست
نمیدانم
شاید تا قبل از آمدن شب
من
یک فنجان دیگر از حرفهایت نوشیدم
و بعد
مثل ابری که بارانش را ریخته
بروم که بروم که شاید دیگر نیایم…
حسین برقی
چ ِ