مادر ، بازگران فرزند ِ ناخلفات را
چرا که ؛
درینجا
گوشها ؛
متصل به دکلهای فضا ، شیوای شنیدن ِ
صدای کُرات ِ دیگر اند ؛
که ‘ زجّهی کودکان ‘
و ‘ زاری ِ مادرانشان’
را نمیشنود
اگر دریا زبان داشت
ناله میکرد ؛
از گرمای ِ کوه ِ
یخاش
که
موجهایش
نوایی ندارد جز
غرش
…
مادر بازگردانم
به کرانهی اقیانوس ِ شانهات
تا با پاهای عریان آسودگی را
نفس بکشم ،
بر تن ِ گوشماهیها