(شکیبا مرد عاشورا)
شکیبا مرد میدانها، دلِ دائم شکیبت را
میان شعر میجویم نه اندوه غریبت را
اگرچه صبح عاشورا به چشمان مینهم مولا
بهشتانه شمیم تربت ِطِیب طبیبت را –
و میگریم :”بُکاءَ الفاقِدین” هر دوچشمی را
که دارد داغها بر دل، رخ از خون خضیبت را –
ولی همواره میبالم به قدّ و قامت نامی
که دهها قرن افکنده به خواری، صد رقیبت را!
تمام خیر در ظاهر، تمام خیر در باطن
جهان در ترجمه عاجز، مواعید نصیبت را!
نمانده از تمام شرّ به گیتی هیچ عنوانی
بنازم قدرتِ پنهانیِ “امن یجیب”ات را
چه مصداقی ازین بهتر که در میدان نشان دادی:
به نوزادان، علی اصغر، به پیران هم، حبیبت را !
برای عشق حق بردی به قربانگاه جان خود
بنازم در میان داغها، صبر عجیبت را!
خدا هم در کنار پرچم خونرنگ عاشورا
نشان داده به عالم دائماً، نام نجیبت را
حسین و هم حسن هر دو، دل و جان “سعا” هستند
مکن شرمندهی احسان درین ساعت، ادیبت را
مکتب شعر امامیه
مکتب شعر دینی در ایران
سیدعلی اصغر موسوی (سعا)
قم – ٢۶ تیرماه ١۴٠٣
ظهر عاشورا ١۴۴۶