تا شعر مرا ساخته در وصف تو لایق
من زنده به سر میبرم از زخم دقایق
گم میکنم از قصد تو پاروی خودم را
تا بوسه دریا بزنی بر تن قایق
باران شد و شبنم زده بر ترقوه هایت
ای چاک گریبان تو گلبرگ شقایق
بازیچه دستان ظریفت منم امروز
تا خیل ده انگشت تو بر من شده فائق
ای کاش به لالایی اشعار بخوابی
تا چشم تو پنهان شود از چشم خلایق