فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 1 خرداد 1403

پرده

پنجره ام به تهی باز شد و من ویران شدم پرده نفس می کشید دیوار قیر اندود از میان برخیز پایان تلخ صداههای هوش ربا فرو ریز لذت خوابم می فشارد فراموشی می ب…

پنجره ام به تهی باز شد
و من ویران شدم
پرده نفس می کشید
دیوار قیر اندود
از میان برخیز
پایان تلخ صداههای هوش ربا
فرو ریز
لذت خوابم می فشارد
فراموشی می بارد
پرده نفس می کشد
شکوفه خوابم می پژمرد
تا دوزخ ها بشکافند
تا سایه ها بی پایان شوند
تا نگاهم رها گردد
در هم شکن بی جنبشی ات را
و از مرز هستی من بگذر
سیاه سرد بی تپش گنگ

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج