موسیقی ِ صدایت را
نت به نتاش را تنفس کردهام
و تمامی حجم ِ حنجرهام را پُر کردهام
از عطر ِ تنات
نگاهم کن تا کمی جان بگیرم
تا ادامه بدهم
مسیر ِ دستهایت را
هوا بارانی است
زیر چتر چادرت پناهم بده خاتون !
نگذار ؛
در این مسیر بارانی تنها باشم
من
هر کجای این غزل که باشی
هر کجای این شهر دیوانه که باشم
نگاهت را دنبال خواهم کرد
باور کنی یا نه
تمام خیابانها را به هم خواهم ریخت
اگر
تنها اگر ؛
یک قافیه از مصرع ابروهایت نخندد
من و تمام واژهها
مستعمرهی لبهایت هستیم
کافیست کمی
نَمناک شوند تا انقلابی بر پا کنیم برایت…
حسین برقی
چ ِ