با نسیم خنده کی رفع پریشانی کنی؟!
با نگاهت در نگاهم نورافشانی کنی
خوب میخندی و با هر خنده ات دل می بری
میربایی هر چه دل در شهر ، خاقانی کنی
کاش در خوابم شبی آیینه گردانی کنی
تا دل دیوانه را سرشار حیرانی کنی
جای لبهای ترا بر گونه ام دارم هنوز
مرهم مهری نشاندی تا که سلطانی کنی
ای زلیخا بسته ای درهای رحمت را به من
حسن یوسف راچرا تعبیر زندانی کنی؟
دیشبم کردی به غم طی مثل شبهای دگر
چشم بر راهت نشستم باز بارانی کنی
بسکه با دلهای ما دارد رفاقت روزگار!
با دلی پر غم نشاید راز پنهانی کنی
سعادت کریمی


