دل ما تنگ جنگ شد حاجی
تیمور ما که لنگ شد حاجی
سال ها پشت سنگر شعرم
شعرها هم جفنگ شد حاجی
وای از دست روزگار دروغ
کله ی من که بنگ شد حاجی
بهر آن روزهای خوب و قشنگ
دل صامرده تنگ شد حاجی
سرسری رد شدیم از گلها
سر ما گیج و منگ شد حاجی
بس که دنیا گرفته حالم را
کوچه ی سینه تنگ شد حاجی
کوله پشتی زپشت ها افتاد
همه جا شوخ وشنگ شد حاجی
اِند یکرنگی وصفا بودیم
چهره ها رنگ به رنگ شد حاجی
چِقَدر خاک جبهه می خوردیم
دل ما قلوه سنگ شد حاجی
حیف حاجی شدن چه آسان بود
هر چه آدم زرنگ ،شد حاجی
از برای گرفتن یک وام
چِقَدر دنگ و فنگ شد حاجی
سهم یک عده ای لواسان بود
قسمت ما فشنگ شد حاجی
هر چه مسوول بی لیاقت بود
پشت جبهه زرنگ شد حاجی
مرغ همسایه غاز شد اما
مرغ ما هم خلنگ شد حاجی
شربت جبهه ها شهادت بود
شربت ما شَرَنگ شد حاجی
پسر آقازاده ی مزدور
رفت واهل فرنگ شد حاجی
قسمتی از حقوق ما آن روز
خرج تیر و تفنگ شد حاجی
کوچه ها پر شد از سگ و گربه
شهر شهر فرنگ شد حاجی
شلوار کردی بسیجی ها
مثل لوله تفنگ شد حاجی
هر که زان روزها پشیمان گشت
حاصلش نام وننگ شد حاجی
عده ای پای عشقشان ماندند
تیمور ما که لنگ شد حاجی
#حسین کیوانی
طنز دفاع مقدس