دل در این سینه که عمریست به همراه من است
مرغ بیبالِ لبِ بامِ شبانگاه من است
ای بنازم به دل سوختهام چونکه هنوز
او چو من عاشقِ معشوقهی دلخواه من است
همه در حسرتم ای دل که غزالم به کجاست
کو غزالی که ببینم به کمینگاه من است
به کمند که فتادهاست و نگهدارش کیست؟
که همین نکته سبب ساز غم و آه من است
ای که تو رفتی و در تاب و تب انداختیام
تب جانسوز تن از نالهی جانکاه من است
من به هر گوشه همآغوش دلآشوب غمم
غم مرا جای تو افسونگر گمراه من است
#محمد_حسین_نظری