تاریخ را بخوان که ببینی چگونهام
در دشت خاطرات گلی واژگونهام
با تلخکامگی شدهای همنشین من
ماری در آستینی و عطار پونهام
تا آمدی تعادل بابونهها شکست
در باغ نوبرانهترین هیچگونهام
وارونه کردهای سبب عیش و نوش را
دَلو شراب را نکش از چال گونهام
بس کن به نام عشق مرا زیرورو نکن
در عاشقی زبانزد خاصم نمونهام
سرسخت بودنم شده یک عادت عجیب
تاریخ را بخوان که ببینی چگونهام