انوری ابیوردی
زندگی نامه انوری
اوحدالدّین محمّدبن محمّد انوری معروف بهانوری ابیوردی و «حجّةالحق» از جملهٔ شاعران و دانشمندان ایرانی سده ۶ قمری در دوران سلجوقیان است. وی در یکی از دهات کوچک ناحیه ابیورد یا باورد در نزدیکی میهنه که باذنه خوانده می شده است تولد یافته است که از توابع خابران یا دشت خاوران است .تخلص شاعر نخست خاوری بوده است به اعتبار نسبتش به ناحیه دست خاوران و تخلص انوری را در دوران کمال شاعری برگزید
انوری استاد قصیده سرای شعر پارسی و آراسته به هنرهای خوشنویسی و موسیقی بودهاست. او از دانشهای ریاضیات، فلسفه و موسیقی بهرهور و در دستورات اخترشناسی به زبان خود مرجع بودهاست. وجود گواهها و نشانههایی در شعر انوری سخن از آگاهی او از موسیقی دارد و همین امر برخی از پژوهندگان را برانگیخته تا او را موسیقیدانی تحصیل کرده بدانند
انوری از مردم روستای بازنه (بدنه) ابیورد و پدرش از کارگزاران درباری و به گفتهای سرپرست میهنه بود. او برای پسر خود میراث فراوانی به جا گذاشت که انوری همه را صرف خوشگذرانی و عیاشی کرد و پس از مدتی از فرط تهیدستی، ناچار به شاعری در دربار شاهان شد.
به گفته دولتشاه سمرقندی، او در جوانی، چندی در مدرسه منصوریه توس به دانش آموختن علمها پرداخت و دانشهای عقلی و نقلی از قبیل فلسفه، اخترشناسی، موسیقی، ریاضیات، پزشکی، منطق و ادبیات عرب را فرا گرفت. در شعرهای او اشارهای است که بر اثر علاقه به آثار پورسینا، عیون الحمة او را به خط خود کتابت کردهاست.
انوری سفرهایی به موصل، بغداد، بلخ، مرو، نیشابور و فرارود کردهاست، ولی در دوران کمال شاعری اقامتگاهش مرو، تختگاه سلطان سنجر سلجوقی بود. هنگامی که قطعهای در هجو مردم بلخ به نام انوری منتشر شد، خشم و غوغایی در مردم بلخ برانگیخت و کار به آنجا کشید که قصد کشتنش را کردند، اما جمعی از بزرگان بلخ به شفاعت از او برخاستند و انوری جان سالم به در برد.
انوری دارای طبعی قوی بوده، در بیان معانی مشکل به صورتی روان مهارت داشت، و چیرهدستی خود در قصیده و غزل را به اثبات رسانید. آرامگاه وی در بلخ است.
آثار ادبی
دیوان شعرهایش را کسانی چون سعید نفیسی و مدرس رضوی تصحیح و بازنگری کردهاند. انوری در قصیده و قطعه اعجاز میکند و از تلمیح گویان چیره دست است. از حیث روانی الفاظ و کلمات و ترکیبها به متنبی و سید حمیری و ابوالعتاهیه شبیهاست در زبان عرب. از لحاظ عقیدتی بسیاری چون قاضی تستری صاحب مجالس و الامین العاملی صاحب اعیان الشیعه و طهرانی مولف الذریعه و افندی و غیرهم قائل به تشیع وی هستند. از کتابهایی که درباره وی نگاشته شدهاست به مفلس کیمیا فروش شفیعی کدکنی میتوان اشاره کرد. مدفن وی را گرچه بعضی تبریز دانستهاند اما بهظاهر گفتار درستتر در مورد محل دفنش، بلخ میباشد.
چه نازست آنکه اندر سر گرفتی؟ به یکباره دل از ما برگرفتی
ترا گفتم که با من آشتیکن رهاکرده، رهی دیگر گرفتی
دریغ آن دوستی! با من بهیکبار شدی در جنگ و خشم از سرگرفتی
مرا در پای غم کُشتیّ و رفتی هوای دیگری در سر گرفتی
نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی سَلیما! اَبلها! لا! بلکه مرحوما و مسکینا
«سنایی» گرچه از وجه مناجاتی همیگوید به شعری در ز حرص آنکه یابد دیدهٔ بینا
که «یارب» مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت چنان کز وی به رشک آید روان «بوعلی سینا»
و لیکن از طریق آرزو پختن خرد داند که با تخت زمرد بس نیاید کوشش مینا
برو جان پدر تن در مشیت ده که دیر افتد ز «یأجوج» تمنّی رخنه در سدّ «وَ لَوْ شِئْنا»
به استعداد یابد هر که از ما چیزکی یابد نه اندر بَدْوِ فطرت، پیش از کان الفتی طینا
انوری از جمله بزرگترین شاعران ایران و از کسانی است که در تغییر سبک سخن فارسی اثری آشکار دارد و او از کسانی است که هم از دوره خود استادی و هنرش در شعر معلوم گشت و پس از او شاعران همه او را به استادی و عظمت مقام ستوده اند . وی طبعی قوی و اندیشه یی مقتدر و مهارتی وافر در آوردن معانی دقیق و مشکل در کلام روان و نزدیک به لهجه مخاطب زمان داشت . بزرگترین وجه اهمیت او در همین نکته اخیر یعنی استفاده از زبان محاوره در شعر است و او بدین ترتیب طریقه یی تازه ابداع کرد که علاوه بر مبتنی بودن بر زبان مخاطب با رعایت سادگی و بیپیرایگی کلام و آمیزش آن با لغات و ترکیبات عربی و استفاده از اصطلاحات علمی و فلسفی بیسار و مضامین و افکار دقیق و تخیلات و تشبیهات و استعارات بسیار همراه است .
وقتی انوری سادگی و روانی کلام خود را با خیالات دقیق غنایی ب هم میامیزد ، غزل هایی شیوای زیبای مطبوع و دل انگیز خود را پدید می آورد و الحق باید اورا در غزل از کسانی شمرد که آن را مانند ظهیر فارابی پیش از سعدی به عالی ترین مراحل کمال و لطف نزدیک کرده و بیهوده نیست اگر بعضی، انوری را پیشرو سعدی در غزل دانسته اند .
انوری در سرودن قطعات نیز توانا بوده و در این نوع از شعر اقسام معانی را از مدح و هجو گرفته تا وعظ و تمثیل به بهترین وجه به کاربرده است به حدی که بعد از او کمتر کسی توانست در این نوع از کلام هم طراز او گردد
سال وفات انوری همانند سال تولد او معلوم نیست و با حدس قوی میتوان گفت که وفات او در یکی از سالهای سال 566 – ۵۸۳ هجری – و یا 68 – 585 هجری – و یا 570 – 587 هجری – میباشذ
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر نامهی اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
نامهای بر رقمش آه عزیزان پیدا نامهای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینهی مظلومان خشک سطر عنوانش از دیدهی محرومان تر
ریش گردد ممر صوت ازو گاه سماع خون شود مردمک دیده ازو وقت نظر
تاکنون حال خراسان و رعایات بودست بر خداوند جهان خاقان پوشیده مگر
نی نبودست که پوشیده نباشد بر وی ذرهای نیک و بد نه فلک و هفت اختر
کارها بسته بود بیشک در وقت و کنون وقت آنست که راند سوی ایران لشکر
خسرو عادل خاقان معظم کز جد پادشاهست و جهاندار به هفتاد پدر
دایمش فخر به آنست که در پیش ملوک پسرش خواندی سلطان سلاطین سنجر
باز خواهد ز غزان کینه که واجد باشد خواستن کین پدر بر پسر خوب سیر
چون شد از عدلش سرتاسر توران آباد کی روا دارد ایران را ویران یکسر
ای کیومرثبقا پادشه کسری عدل وی منوچهرلقا خسرو افریدون فر
قصهی اهل خراسان بشنو از سر لطف چون شنیدی ز سر رحم به ایشان بنگر
این دل افکار جگر سوختگان میگویند کای دل و دولت و دین را به تو شادی و ظفر
خبرت هست که از هرچه درو چیزی بود در همه ایران امروز نماندست اثر
خبرت هست کزین زیر و زبر شوم غزان نیست یک پی ز خراسان که نشد زیر و زبر
بر بزرگان زمانه شده خردان سالار بر کریمان جهان گشته لیمان مهتر
بر در دونان احرار حزین و حیران در کف رندان ابرار اسیر و مضطر
شاد الا بدر مرگ نبینی مردم بکر جز در شکم مام نیابی دختر