بی عشق تو دنیاست پریشان و غم انگیز
با عشق تو زیباست گُل افشان و دل انگیز
قلبم شده صد پاره نگارا به یقین هست
تیرِ مژه ات تیز تر از خنجرِ چنگیز
اعجازِ نگاهِ تو ، مرا می کُشد ای عشق
لبخند بزَن ، کاسه یِ صبرم شده لبریز
روح از بدنم رفت همان دَم که تو رفتی
چندان که شدم سردتر از موسمِ پاییز
دیشب من و مهتاب به یادِ تو نشستیم
ناهید رسید از رَه و پروین و زُحل نیز
با آمدنت باز به جسمم تو دَمیدی
من زنده شدم مست تو و شاد و سحرخیز
تا خانِ ششم رفتم و با دیو به عشقت
در مرحله یِ هفت شدم سخت گلاویز
از کوچه یِ الهام ندا داد که ای دوست
تا وصل دهد دست زِ اغیار بِپرهیز