فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 12 اردیبهشت 1403

عروس عشق

هرآنکه در شب غربت غم پسر دارد ز روز غمزدهیی هممچو من خبر دارد منم به یاد عزیزان چو مرد خسته دلی که جسم در وطن و روح در سفر دارد الا درازای شبها تویی ک…

هرآنکه در شب غربت غم پسر دارد
ز روز غمزدهیی هممچو من خبر دارد
منم به یاد عزیزان چو مرد خسته دلی
که جسم در وطن و روح در سفر دارد
الا درازای شبها تویی که می دانی
صدای ناله ی من راه در سحر دارد
کجاست دست محبت که با عنایت بخت
ز روی سینه ی من غصه بردارد
منم به کنج قفس در هوای جنگل دور
خوشا به حالت مرغی که بال و پر دارد
من و دعای دمادم دعایی از سر سوز
به جان آنکه چو من چشم خود به در دارد
به انتظار عزیزی بسا پدر که مدام
دو گوش خویش به پیغام نامه بر دارد
صفای باغ بود از هوای بارانی
چو گل شکفته شود هر که چشم تر دارد
به عالمی ندهم حال عارفانه ی خویش
خبر ز خواجه ندارم که سیم و زر دارد
ز باده های مجازی به جز خمار مجوی
شرابخانه ی حق مستی دگر دارد
ز زیر زلف نگاهی به ناز کرد و گذشت
هزار شکر که چشمش به ما نظر دارد
نگارخانه ی طبعم ز یار نقش گرفت
عروس عشق بنازم که صد هنر دارد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج