موجِ آرام از تلاطم ها گذشت ای باورم!
ساحلِ زیبای مِهراَت خوش ترین مهرآورم!
سوی مشرق بادبان ها را کشیدم تا شوم!
روی کشتی من روانه سوی نورِ خاورم!
دورم از ساحل تمامِ موج دریا می شود!
همچو شلاقی پیاپی ضربه ی دردآورم!
پر توان با صد گره در آبها من تاختم!
در مسیرت این چنین در کشتیِ تاب آورم!
گرچه آبی که حسادت کرده گِردابی زده!
دورِ باطل از سرابی در پی اَش گِردآورم!