سنگم که طعنه های تو آبم نمی کند
چشمان دوزخیت کبابم نمی کند
غیر از غم قشنگ تو این روزها کسی
آدم در این حدود حسابم نمی کند
لای هزار و یک شب مویت مرا بسوز
این قصه های یخ زده خوابم نمی کند
شبها عمیق تر بغلت می کنم که روز
از شرم، بوسه ی تو مجابم نمی کند
سنگین بریز، آب گذشته است از سرم
اندوه، جرعه جرعه خرابم نمی کند
چندین هزار بیت پراکنده در من است
شاعر کسی اگر چه خطابم نمی کند
از زندگی بریده ام و دل خوشم به مرگ
در انتها، خلاصه جوابم نمی کند
ایرج انصاری فرد
غزل_عاشقانه_احتماعی