غیر هزاران شاخه ی خونین غمی نیست
بر چوبه ی زیتونِ زخمی مرهمی نیست
هفتاد سال آتش گرفتم گوشه ای کور
هفتاد سال هیزم شدن درد کمی نیست
صلح جهانی چشم روی دود بسته
تیره تر از رنگ سپیدش، پرچمی نیست
دنیا نمی خواهد ببیند خط خون را
میلیارد ها انسان ولی کو؟ آدمی نیست
یک آسمان شادی بدون رقص مرمی
این خانه سهم ماست ،چیز مبهمی نیست
ما ریشه در تاریخ داریم و بدانید
هرزه علف را ریشه های محکمی نیست
وزی به جای سنگ، گل در دست داریم
روزی که دیگر بین ما نامحرمی نیست
فاطمه نیک بخش