بـه پـرسش من در خـون نشسـتـه می آیدچـراغ طـور بـه بـالـیـن خـسـتـه مـی آیـدز بس شکستگی از صفحه جهان شد محوصـدا درسـت ز جـام شـکـسـتـه مـی آیدزمـانـه س…
| بـه پـرسش من در خـون نشسـتـه می آید | چـراغ طـور بـه بـالـیـن خـسـتـه مـی آیـد |
| ز بس شکستگی از صفحه جهان شد محو | صـدا درسـت ز جـام شـکـسـتـه مـی آید |
| زمـانـه ســخــت نـگـیـرد گــشــاده رویـان را | همیشه سنگ به درهای بـسته می آید |
| چـگـونـه چـتــر تـو از بــال بــلـبــلـان نـشـود | به پای بوس تو گل دسته دسته می آید |
| چــنـان ز غــیـرت بــلـبــل ادب رواج گـرفــت | که بـاغبان به چمن چشم بسته می آید |
| ز رشک عشق بـه مهتـاب بـدگمان شده ام | کـه بـوی درد ز رنـگ شـکـسـتـه مـی آید |
| ســبــو ز ورطــه غـم مـی بــرد مـرا بــیـرون | گشـاد کار من از دسـت بـسـتـه می آید |
| هـلـاک مـردمـی چــشــم او شــوم صــائب | که خود خراب وبـه بـالین خستـه می آید |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج











