کنون بشنو از دهر نو در جهان
ز دوران دانش به کار و زمان
جهانی که روزی ز خاک و غبار
ز ماه و ستاره، خموش بود به کار
کنون آسمان هم ز ما رام گشت
زمین زیر پای بشر خام گشت
ز نوآوریها بگویم کنون
که گیتی گرفته ز شوقش فزون
رباتها چو آچار دست بشر
ز سختی، جهان را رها کرده فر
به یک لحظه پرواز بر کهکشان
خبر آمد از آسمان بیکران
زمینمانده در بند خورشید داغ
کنون میبرد دل به ماه از فراغ
ز مریخ گوییم در این بیکران
که کرده بشر را به خود میهمان
به هر گوشهاش، جستجو کردهاند
نشانی ز آب و حیات دیدهاند
سفینه بمانند باز تیز رو
به سوی زحل میرود پیشرو
زنیم کهکشان دگر، را نظر
که آزاد سازیم بشر از خطر
فنون آوریم در جهان نوپسند
جهانی نوین با شکوهی دو چند
اگر چاپگرها بیایند به کار
به یک لحظه سازند بناها هزار
هوا پر ز پهبادهای سریع
به پرواز در آسمان برتری
به یک باربشر از زمین تا به ماه
شود بر سفینه سوار کل راه
ولی ای خردمند در این روزگار
که دانش تو را کرده است استوار
اگر مهر انسان نباشد به کار
جهان میشود مرده بر روی دار
نه تنها سفر سوی ماه و زحل
که باید به دلها شود راه حل
جهانی پر از صلح و مهر و امید
که شادی به هر گوشهاش میرسید
اگر این فنون خدمت جان کند
جهان در صفا چون گلستان کند
ولی گر به جنگ و به تخریب زیست
جهان را ز زیباییاش باز بایست
تو آدینه هر ذرهای یاد یزدان نگر
که دانش به حکمت دهد بال و پر
شاعر: خداداد آدینه