مست در بالین خود هشیار می خواهد چه کار
عاشق شبگرد تنها یار میخواهد چه کار
چشم دل را بسته و در خواب غفلت هر که شد
کور باشد ، دیده ی بیدار می خواهد چه کار
نازنینا جرم من دلباختن بود ، ای بسا
کشته ی عشق تو دیگر دار می خواهد چه کار
فاصله معنی ندارد عاشق و معشوق را
مرز عشق و عاشقی دیوار می خواهد چه کار
یا به زنجیرم بکش یا رحم کن یا قهر کن
من که تسلیمم دگر پیکار میخواهد چه کار
آنکه بر جرمش گشوده خود زبان اعتراف
پیش قاضی شیوهء انکار میخواهد چه کار
پیش گل ارزش ندارد خار، من حق میدهم
گر بگویی گل کنارش خار میخواهد چه کار