فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 24 اردیبهشت 1403

چشمهایم در هوایت خیره بردر مانده است

 

چشمهایم در هوایت خیره بردر مانده است
باز هم در آرزویت چشمها تر مانده است

چند سالی  می شود کز من جدا هستی ولی
عشق بی نام و نشانت باز در سر مانده است

می روم تا آسمان در آرزوی دیدنت
در قفسهای زمینی عشق بی پر مانده است

در زمین در سرزمین جبری آدم هنوز
چون مترسک از من و تو باز پیکر مانده است

تا همیشه من اسیر ساعت دیواریم  
در عبور لحظه ها یک لحظه آخر مانده است

کاش می شد بگذری از چشمهایم لحظه ای
چشمهایم در هوایت خیره بر در مانده است

 شاعر: فرهاد مرادی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر