ای سرخ پوست ! در شب قطبی چگونه ای ؟ ایا سکوت این شب ظلمانی چشم تو را به خواب گران برده ست ؟ یا سردی سیاه فراموشی سودای روزهای سپید گذشته را در …
ای سرخ پوست ! در شب قطبی چگونه ای ؟ ایا سکوت این شب ظلمانی چشم تو را به خواب گران برده ست ؟ یا سردی سیاه فراموشی سودای روزهای سپید گذشته را در ذهن هوشیار تو افسرده ست ؟ ایا دگر به یاد نداری آن ظهرهای روشن مرداد ماه را وقتی که از دهان درخشان سرخ تو برق بنفش قهقهه ای می تافت بر روکش طلایی دندانت ؟ وقتی که آسمان و زمین می سوخت از آتش تنفس پنهانت ؟ ای سرخپوست ! در شب قطبی ، کدام دست خون تو را به صخره ی یخ پاشید ؟ ای خفته در حصار شب دشمن هرگز به روز حشر نیازت نیست بیدار شو به بانگ دعای من با آن کلاه پوستی پردار بار دگر ، قیام کن ای خورشید
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج