فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر
تاروپود
Uploaded Image

موقعیت در نقشه ادبی : شاعران ایلام

قالب تخصصی اشعار : رباعی

قالب شعر: مثنوی


روزگاری در دنیای خود حال خوش و پر طمطراقی داشتیم
روز پر قصه و شب بی غصه و پر نور و چراغی داشتیم
چه روزها و چه شب های دلنشینی
از قوم و خویش و دوستان دائم سراغی داشتیم

عاقبت روزی رسید که روزمان کم قصه شد
شب هم تا بخواهی پر سوز و پر غصه شد

اختیار چون از عقل رفت و بر دل رسید
کار ما از همان لحظه به رسوایی و نابودی رسید

هر چه گفتیم و شنیدیم حاصلی در بر نداشت
گویی این دل گوشی برای شنفتن هم نداشت

هر چه ما انکار کردیم این دل اصرار کرد
لامروت تاروپود گلیمم را بی درنگ بر دار کرد

چشم باز کردیم و دیدیم دل سلطان تن شده
گفتگوی عبث با او کار روز و شبان من شده

به او گفتم تو ساده ای و سادگی خواهان ندارد
گفت مه روی من اعتنایی بر مهتران و شاهان ندارد

گفتم چه مهری ز او دیدی که اینچنین پا بر سینه ام کوفته ای؟
گفت مهر از منو نازش از او ؛ خود به خواب زده یا خفته ای

گفتم اگر مال و مکنت را بر تو ارجح بدید؛ خیری دیده ای؟
گفت تو بدبین شدی تاکنون اعتنایش را به غیری دیده ای

آخرش تسلیم شدم با دستانی ز عجز بالا شده
گفتمش این گوی و این میدان که آتشش بر پا شده

وقتی بی اراده بر یک نفر دیوانه گردی
حرف چاره سازت نیست تا خودت بیچاره گردی

ای دل بی فکر و بی تدبیر من بدان بارها گفتم و گوش نکردی
وای به حالت روزی برگردی و در سینه من غرق ماتم بگردی

شعر : علیرضا دربندی


آثار دیگر شاعر :

اشعار شاعران