امشب مرا چون عاشقانت دربدر کن
یک امشبی را در دو چشمم جلوه گر کن
تا من زدم یک جرعه می از چشم مستت
همراه غم ها با دلم شب را سحر کن
امشب ندارم ماه تابانت به پیشم
مهتاب شامم گرد و با دیوانه سر کن
امشب خیالم چون کبوتر های عاشق
بر گنبدت بنشسته عالم را نظر کن
امشب برایت یک غزل با ناله گویم
بر ناله هایم خنده هایت را خبر کن
امشب سعادت را نصیبم کن به شادی
با موج گیسویت مرا مستانه تر کن
سعادت کریمی


