شهر از شادی شکفته و گل فریادها به هوا پرتاب می شود پیاپی درها دهان و پنجره ها آغوش و آنگاه هلهله دستها و دستمالهاست با گسستگی رشته مروارید نقل بر شیب …
شهر از شادی شکفته و گل فریادها به هوا پرتاب می شود پیاپی درها دهان و پنجره ها آغوش و آنگاه هلهله دستها و دستمالهاست با گسستگی رشته مروارید نقل بر شیب زمین سلام و بوسه هورا و همهمه و شور و شعر شعر آزاد شعر مردمی شهر به رقص ایستاده در تبسم چراغان اما من فشرده و دلتنگم که عزیزانم را در کنار ندارم شهیدانم را و تاجی بی سر یا سری بی تاج را تا نثار پایشان کنم هدیه آن ایام رنج و شادی این دم در بزم یاد شمایم فشرده و دلتنگ با شاخه گل یخ با شمع سوخته و با شراب خون
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج