گرچه در جانم همیشه هست جای مادرم
جان خود را کرده ام از جان فدای مادرم
در مسیر آرزوهایم، به غیر از عشق دوست
هست بی تردید، در آن، رد پای مادرم
گرچه بیماریم لیکن مبتلای او شدیم
نوشدارویی نباشد جز دوای مادرم
گر چه هستم روی پای خود به دام روزگار
مانده ام محفوظ بی شک از دعای مادرم
با نوای لای لای و با ثنای نیمه شب
روز و شب پیچیده در گوشم صدای مادرم
و به پاس قدردانی از وجود و جود او
جان خود را می دهم هر دم برای مادرم
گر چه دارد همدمی همراه و همدل بی گمان
باز من هستم همیشه، خاک پای مادرم