شورِ عشقیست به دل ریشه دوانیده مرا
بختِ بد بذرِ گل لاله نشانیده مرا
گل کهجوشید گلابش شدهخونِ دلما
ساغر از خونِ دلِ لاله چشانیده مرا
خونِ دل خوردم و خون جگر آشامیدم
مست و مدهوش بهبیراهه کشانیده مرا
دلِ پی پاسخ این پرسش نافرجام است
که چرا عشق به بازیچه نشانیده مرا؟
و منِ چهره براَفروختهتر از گل سرخ
همچو یک بَرّهی گمگشته چرانیده مرا
مننمکخوردهیعشقمکهنمکداننشکست
رام عشقی شدم افسوس رهانیده مرا
#محمد_حسین_نظری