فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

حکایت پیرزنی که از شیخ مهنه دعای خوشدلی خواست

گـفـت شـیـخ مـهـنـه را آن پــیـرزندلخوشی را هین دعایی ده به منمی کشیدم بـی مرادی پیش ازینمـی نـیـارم تـاب اکـنـون بـیش ازینگــر دعــای خــوش دلــی آمـ…

گـفـت شـیـخ مـهـنـه را آن پــیـرزندلخوشی را هین دعایی ده به من
می کشیدم بـی مرادی پیش ازینمـی نـیـارم تـاب اکـنـون بـیش ازین
گــر دعــای خــوش دلــی آمـوزیـمبـی شـک آن وردی بــود هـر روزیـم
شـیخ گفـتـش مدتـی شـد روزگـارتــا گـرفـتــم مـن پــس زانـو حـصـار
اینچ می خواهی، بسی بشتافتمذره ای نــه دیــدم و نــه یــافـــتـــم
تـــا دوا نـــایــد پـــدیــد ایــن درد راخـوش دلی کی روی بـاشـد مرد را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج