فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

حکایت محمود و دیوانه ویرانه نشین

شــد مـگــر مـحــمـود در ویـرانـه ایدیـد آنـجــا بــی دلــی دیـوانـه ایسر فرو بـرده بـه اندوهی که داشتپشت زیر بار آن کوهی که داشتشـاه را چـون دید، گفـ…

شــد مـگــر مـحــمـود در ویـرانـه ایدیـد آنـجــا بــی دلــی دیـوانـه ای
سر فرو بـرده بـه اندوهی که داشتپشت زیر بار آن کوهی که داشت
شـاه را چـون دید، گفـتـش دوربـاشورنه بـر جـانـت زنـم صـد دور بـاش
تو نه ای شاهی، که تو دون همتیدر خـدای خـویش کـافـر نـعـمـتـی
گـفـت مـحـمودم، مـرا کـافـر مـگـوییک سخن بـا من بـگو، دیگر مگوی
گـفـت اگـر می دانیی ای بـی خـبـرکـز کـه دور افــتــاده ای زیـر و زبــر
نیسـتـی خـاکسـتـر و خـاکـت تـمامجـملـه آتـش ریزیی بـر سـر مـدام

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج