آرزو می کنم ای کاش شبی باز آیی
به پرستاری این غمزده با ناز آیی
چشم خود دوختهام بر در این خانه که تو
تا کی این پرده بر انداخته طناز آیی
عهد ما با تو نه عهدیست که پایان یابد
وقت آن است که با نغمه و آواز آیی
می توانی شب تارِ منِ بی حوصله را
برهانی تو اگر با دُهل و ساز آیی
و تو ای راهزن نیمه شب خواب و خیال
چه دل انگیزتر از آنکه تو دمساز آیی
در خیالم قد و بالای تو را می بینم
باورم هست که با قامت شهناز آیی
مطلب دل طلب از سوی خدا خواهم کرد
چو نسیم سحری با پرِ پرواز آیی
حتم دارم که تو با نرگس مستانه شبی
بی خبر ، سرزده با بادهی شیراز آیی
آرزو میکنم این بار که تو میآیی
لب پر از خنده و دلشاد و سرافراز آیی
#محمد_حسین_نظری