نعمت الله پناهی
43 ساله زاده زنجان و ساکن مشهد
دانش آموخته دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی مشهد.
در دو سالانه جایزه غزل به یاد استاد حسین منزوی با ارائۀ مقاله ای با عنوان «خوانش نشانهشناختی غزل «نام من عشق است …» حسین منزوی بر اساس نظریۀ مایکل ریفاتر» مقام نخست را کسب کرده است
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..
نعمت الله پناهی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری شاعر گفت بنده با توجه به عشق و علاقه ای که به تدریس زبان و ادبیات فارسی دارم، سال 1391کتاب «کیمیای سخن» را که گزیده متون فارسی در درس فارسی عمومی است برای دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تدوین کرده ام. همچنین مجموعه چهار جلد کتاب های آموزش زبان فارسی برای فراگیران غیر ایرانی با همکاری گروه مولفان تالیف شده است.وی در ادامه اظهار کرد از سال 1388 نیز به عنوان ویراستار متون در ویراستاری بیش از 20 عنوان کتاب همکاری داشته ام. اکنون نیز به عنوان ویراستاری ارشد فعالیت های مختلفی انجام می دهم. در حوزه مقاله نویسی هم 15 مقاله علمی پژوهشی و ترویجی از بنده در مجلات معتبر کشورمان چاپ شده است.
پناهی در ادامه درباره شعر و فضای ادبیات اذعان داشت شعر برای کسی که در هوای زبان فارسی نفس می کشد و سر سوزن ذوق و عاطفه ای داشته باشد، ناخودآگاه از دلش می جوشد. به قول خداوندگار عشق، حضرت مولانا: خون چو میجوشد منش از شعر رنگی میدهم…این استاد دانشگاه از دوران تحصیلش حرفی به میان آورد و گفت از دوران تحصیل در مقطع راهنمایی و دبیرستان شعرهای خیام و حافظ را می خواندم و لذت می بردم و در دفتر یادداشتم می نوشتم. این ها آن دوران ذخیره های ذهنی من بودند. دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی که در دانشگاه زنجان پذیرفته شدم، آشنایی بیشتری با ادبیات فاخر کشورمان به دست آوردم و گاهی اوقات حس شعر گفتن در من ایجاد می شد. از سال ها تا کنون شعرهایی ثبت کرده ام که امیدوارم به مرحله چاپ برسد.
پناهیدر ادامه سخنانش به دو سالانه جایزه غزل اشاره کرد و ادامه داد دو سالانه جایزه استاد منزوی را با آمار و ارقامی مستندی که وجود دارد، می توان با جشنواره های سطح نخست و درجه یک ملی و کشوری مقایسه کرد. این افتخار بسیار بزرگی برای مسئولان و مدیران و زحمت کشان زنجانی بود که هم به لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی سنگ تمام گذاشته بودند. برای من بسیار جالب بود که تک تک افراد و مسئولان این جشنواره از جان و دل مایه گذاشتند و با عزت و احترام تمام پذیرای شرکت کنندگانی از 31 استان بودند. این پراکندگی و گستردگی شرکت کنندگان در این دو سالانه پیام دلگرم کننده ای است برای ارتقای استعدادها و حمایت از پژوهش هایی که در عرصه غزل استاد منزوی و شناخت جادوی شعر او انجام می شود.
این نویسنده خراسانی افزود حسی عجیبی بود چراکه بیش از 20 سال است که مدام شعرهای استاد منزوی را می خوانم و در خوشی و ناخوشی همدم لحظات تنهایی ام بوده اند. مقالات مختلفی در حوزه های تخصصی ام نوشته ام. خیلی دوست داشتم مقاله ای هم برای ادای دین به استاد منزوی بنویسیم اما هرگز جرئت نوشتن برای استاد منزوی نداشتم از بس شعرهای باشکوه و تحسین برانگیزی دارد. سال 1395 که دانشجوی دکتری بودم این وسوسه در من ایجاد شد و یادداشت برداری هایی از دفترهای شعری استاد منزوی انجام دادم. هدفم این بود که ببینم طرز نگاه استاد منزوی به «عشق» چگونه است. وی ادامه داد آن یادداشت ها به صورت فیش های تحقیق و ماده خام ماند و به سرانجام نرسید تا این که امسال از برگزاری این دو سالانه مطلع شدم. دل به دریا زدم و به مدد شعرهای شورانگیز استاد منزوی یکی از شاخص ترین غزل هایش را «نام من عشق است، آیا می شناسیدم؟» را بر اساس نظریه مایکل ریفاتر تحلیل کردم. خیلی خوشحال شدم که هیئت محترم داوران هم ارج و قدر این مقاله را دانستند و این افتخار عظیم نصیب بنده شد.
پناهی درباره شخصیت استاد حسین منزوی ادامه داد و گفت غزل معاصر در اصیل ترین شکل و شمایل خود بر قامت حسین منزوی خوش نشسته است. شناخت غزل معاصر هم بدون حسین منزوی به سرانجام نمی رسد؛ بنابراین استاد منزوی جایگاه جریان ساز و ماندگاری در غزل دارد. دلیل این مدعا هم شعرهای بسیار قدرتمند و صیقل خورده و هوش ربایی است که در کارنامه شعری اش دارد. در پیشینه شعر فارسی به ویژه غزل، دو مسئله زبان و محتوای شعر همواره رویاروی هم بوده اند. از این لحاظ برخی نوآوری ها در سطح زبان و برخی نیز در محتوا بوده. از سال های 1300 به بعد که اندیشه های متجددانه نیما یوشیج ظهور و بروز پیدا می کند،وی افزود شاهد تغییر و تحولاتی در این دو سطح(زبان و محتوا) هستیم. گاهی زبان در راه محتوا فدا شده و گاهی هم محتوا در راه زبان. با این مقدمه می توان گفت در حوزه غزل، حسین منزوی نقطه اوج و پرشکوه غزل فارسی را به رخ می کشد و این که ظرفیت های زبان فارسی در غزل سرایی را هنوز می توان احیا و بازآفرینی کرد.
این نویسنده خوش ذوق درباره مقاله برگزیده خود ادامه داد در این پژوهش «عشق» موضوع محوری مقاله ام بوده. می خواستم بدانم حسین منزوی از چه ویژگی عشق سخن می گوید و با چه ابزاری. بنابراین کوشیدم پژوهش های انجام شده قبلی را مطالعه کنم تا موضوع تازه ای را بکاوم. وی افزود در این مسیر با نظریات جالب مایکل ریفاتر آشنا شدم. مایکل ریفاتر (1924-2006 م.) نظریهپرداز فرانسوی مقیم آمریکا و جزو زبانشناسان ساختگراست که در نقد نشانهشناسی جدیدِ خود می خواهد با تبیین ماهیّت و کارکرد زبان شاعرانه در متون ادبی و با تکیه بر توانش زبانی خوانندگان، به خوانشی جدید از شعر دست پیدا کند. در بررسی غزل «نام من عشق است …» حسین منزوی، از نظریه مایکل ریفاتر استفاده کردم و حاصل کار کشف دو انباشت اصلی غزل «عشق» با محوریت «درد و رنج های عشق» است که شاعر با تعبیرات و مضامین گوناگون با استفاده از عنصر تکرار «میشناسیدم» بر فراموش شدن و درد و رنجهای آن تاکید میکند.
این نویسنده خراسانی در پایان استعدادهای شگفتی در جامعه شاعران و پژوهشگران جوان نهفته است اشاره کرد و ادامه داداین جشنواره ها کمترین کاری که می توانند انجام دهند شناسایی و انگیزه بخشی به آن هاست. با صداقت و جدیدیتی که در دست اندرکاران این دو سالانه و مدیر کل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زنجان وجود دارد، کارها و رویدادهای بسیاری می توان رقم زد. راهکار آن هم مشورت از استادان تراز اول و شخصیت های تاثیرگذار و تشکیل اتاق فکر منظم و برنامه ریزی دقیق و منسجم است.
شایان ذکر است این نویسنده و شاعر زنجانی الاصل در چند زمینه مرتبط با زبان و ادبیات فارسی مشغول فعالیت است و از علاقمندی های او عشق و علاقه وافر به زبان و ادبیات فاخر فارسی و تدریس آن در دانشگاه است. در کنار آن حرفه ويراستاري را در پي گرفته است و 15 سال است كه به عنوان ويراستار متون، مجلات و داور مقالات علمي همكاري دارد. كتابي در حوزه مثنوي مولوي در دست تاليف دارد كه اميدواراست به زودي به سرانجام برسد. وی همین طور در زمینه روزنامهنگاری و نویسندگی، برگزاری کارگاه های نوشتار خلاق، ویرایش و درست نویسی آثار و فعالیت هایی داشته و دارد او با اين كه 15 سال است در سرزمين امام مهرباني ها، مشهد مقدس ساكن است به همشهريان و زادگاهش، زنجان دلبستگي فراواني داردو غزلی از غزلیاتش را تقدیم خوانندگان پایگاه خبری شاعر می نماید.
دلتنگِ دریایی و من بیتابِ باران
تو داغدار ساحلی، من سوگِ یاران
تو از تبار روشنی، سرچشمۀ نور
من ساکنِ خلوتسرای سردِ دوران
دستانِ سبزت میسراید از بهاران
در من تماشا کن، ستیزِ باد و بوران
ای عشق، بیتابم مرا در خود امان ده
ای سرپناهِ بیریایِ بیقراران
در دشتِ گلگونِ دلم، عطرِ تو جاری است
داغِ تو دارد، سرزمینِ لالهزاران
وقتی طنینِ مرگ می پیچد در آفاق
زنده است نامت در تمامِ روزگاران
حرفی بزن ای عشق، ای گویای خاموش
ای بوسههایِ فصلِ سبزِ دوستداران
با من بمان در تنگنایِ سرد و سوزان
با من بگو از خاطراتِ یادگاران
بر من بتاب، ای مطلعِ زرین و رخشان
چشمم به دیدار تو گشته نورباران